کد مطلب:75493 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:307

طرح مفهوم حیات در بستر تاریخ











از جمله ارزشهائی كه آن حضرت برای تاریخ قائل اند اینكه مفهوم حیات در بستر تاریخ قابل درك می گردد. ایشان در خطبه ای كه گذشت آنچنان سفره ی گذشته را می گستراند كه نگرنده بدون آنكه جملاتی و تعریفی از حیات واقعی شنیده باشد، بدور نمای آن واقف و از آنچه كه به عنوان زندگانی دچار آن است بیزار می گردد:

«ای بندگان خدا- كجا هستند كسانی كه خداوند به آنان عمر طولانی عطا فرمود و به نعمتهای خود آنها را متنعم ساخت. آنچه را باید بدانند به آنها آموخت و حجت را بر ایشان تمام نمود. ایشان را مهلت

[صفحه 23]

داد اما آنان در بازی بیهودگی ها، فرصت را از دست داده در اسارت رفاه و سلامتی تن خویش بسر برده (همه چیز را) فراموش كردند.

آنان را زمانی طولانی مهلت داده به ایشان احسان و بخششها شد، نسبت به گرفتاریها انذار شدند، وعده و وعیدها نسبت به نعمت های الهی به آنها داده شد و (خواسته شد) كه از گناهان بپرهیزند و از جرائم تباه كننده هلاكت آور و عیوب خشم آور دور گردند.

حال ای صاحبان بصیرت! ای گوشهای شنوا! ای دارندگان بدنهای سالم! و صاحبان متاع دنیا! آیا هیچ گریزگاهی و پناهگاه و تكیه گاهی و یا حتی جای فرار و عقب نشینی هست یا نیست؟

با این وجود چگونه بازگشته، به كجا بازگردانیده و فریفته، چه چیزی می شوید؟»[1].

آن حضرت در ابتدای همین بخش از خطبه (كه بعضا آمده) اینطور می فرمایند كه:

«خداوند از آثار گذشتگان برای شما عبرتها و تجربه ها باقی گذاشت. از لذت و بهره ای كه در دنیا بردند، از طول مدت و رفاه و فراخی كه قبل از گلوگیر شدن مرگ نصیب آنان شده بود. پیش از رسیدن به آرزوها مرگ با عجله آنان را دریافت و میان آنان و آروزهایشان جدائی انداخت. در هنگام تندرستی توشه ای تهیه نكرده و در اول جوانی عبرت نگرفتند... در حالیكه (هم اكنون) در گورستان به گرو داده شده...

بادهای سخت آثارش را محو كرد... آیا شما فرزندان این مردم و اقوام ایشان نیستید كه از طریق آنان تبعیت

[صفحه 24]

نموده...»[2].

از این سخن می فهمیم كه آن حضرت با استناد به گذشته و استفاده از اوضاع پیشینیان، حیات مبتنی بر مفاهیم زیر را مردود و مخالف مسیر انسانی می دانند:

1- زندگیی كه شالوده ی آن به وقت گذرانی پایه ریزی شده است و هدف طی نمودن آن است.

2- حیاتی كه بر اساس رفاه طلبی و تنعم دنیائی استوار است.

3- زندگانی كه بر اصالت «تن» و ترس از وارد شدن صدمه به آن به قیمت از دست دادن اهداف عالیه ی انسانی پایه ریزی شده است.

4- حیاتی كه بر لذتهای تباه كننده و عیوب خشم آور قرار دارد.

5- مسخ در آروزهای دور و دراز شدن، بگونه ای كه شخصیت انسانی در پشت این آروزها دفن گردد.

(عین كسیكه نتواند بین آرزوها، شخصیت ذاتی خود و حقایق جهان خارج رابطه ای معقول برقرار كند مغبون و در زیان است، او در حقیقت با این آرزوها، مشغول خود فریبی است و چنان حیاتی نیز فاقد ارزش و مسخره ای بیش نیست).

به این ترتیب آن حضرت هر آن حیاتی كه بر گذر زمان- رفاه طلبی، تن پروری- لذتهای وایه و ذهن گرائی استوار باشد مردود دانسته اند.

آن حجت حق (ع) تاریخ را برای همین مفید می دانند كه آدمی قبل از دچار شدن به یكی از این راههای باطل، این امكان را پیدا می كند كه وضع آنها را تجربه كند.

[صفحه 25]

شیعه ی علی (ع) و كسیكه با ارزشهای اسلامی، تاریخ می خواند، در عاقبت حیات كسانی كه به یكی از طرق بالا زیست می نمایند، می اندیشد. چنین كسی در لابلای سطور تاریخ بدنبال مفهوم حیات واقعی می گردد.

آن حضرت (ع) در برابر زندگی با ارزشهای فوق (كه همه ضد ارزشهای الهی اند) حیات واقعی را اینگونه ترسیم می نمایند كه:

1- زندگی درست از نوع زیستن های پنجگانه ی فوق نیست.

2- پیروی كوركورانه از گذشتگان هم نیست.

3- حیات ایده آل بر اساس بصیرت و بیداردلی انتخاب شده و از روی فریفتگی نیست.

4- در یك زندگانی ایده آل واقعیات حیات و مرگ در هیچ حالتی فراموش نمی گردد.

ملاحظه می گردد كه در خطبه ی فوق با تاكید بر درس آموزی از تاریخ، بدون آنكه الفاظی را برای یك زندگانی ایده آل بكار ببرند مشخصات آن را ارائه كرده اند. از دیدگاه آن حضرت تاریخ به منزله ی مادری است كه انسان از او تولد یافته و چنین مادری می تواند به حیات آدمی معنی و مفهوم صحیح ببخشد.


صفحه 23، 24، 25.








    1. «عباد الله، این الذین عمروا؟ فنعموا؟ و عملوا ففهموا؟ و انظروا فلهوا؟ و سلموا فنسوا؟ امهلوا طویلا و منحوا جمیلا و حذروا الیما و وعدوا جسیما، احذروا الذنوب المورطه و العیوب المسخطه، اولی الابصار و الاسماع و العافیه و المتاع، هل من مناص او خلاص او معاذ او ملاذ او فرار او محار؟ ام لا؟ فانی توفكون ام این تصرفون ام بماذا تغترون». (از خطبه ی 82).
    2. «و خلف لكم عبرا من اثار الماضین قبلكم من مستمتع خلاقهم و مستفسح خناقهم، ارهفتهم المنایا دون الامال و شذبهم عنها تحرم الاجال، لم یمهدوا فی سلامه الابدان و لم یعتبروا فی انف الاوان، فهل ینتظر اهل بضاضه الشباب... و قد غودرفی محله الاموات رهینا... و عفت العواصف اثاره،... اولستم ابناء القوم و الاباء و اخوانهم و الاقرباء... و تطاول جادتهم» (از خطبه ی 82 نهج البلاغه فیض الاسلام ج 1 ص 181).